برادر ناتنی و خواهر ناتنی در یک حمام مشترک هستند. شب دیروقت، او ناله های او را می شنود. او که شیفته شده است، مخفیانه وارد می شود تا او را راضی کند. او تصمیم می گیرد به او کمک کند، که منجر به یک برخورد داغ با او می شود که دهانش را لعنت می کند و به او یک دم دستی به یاد ماندنی می دهد.